شواهد پرشماری حکایت از آن دارند که کارایی سرزمین مادری با روندی شتابناک در حال کاهش است. آثار این جریان پسرونده، نهتنها بر مؤلفههای غیر مسقیم زندگی در حوزة اندوختهها و منابع طبیعی تجدیدپذیر و تجدیدناپذیرِ کشور آشکار است، که بر مؤلفههای مستقیم زندگی نیز ردپایش کاملاً مشهود مینماید. ارزیابی برخی از مهمترین پیراسنجههای شاخصِ کیفیت زندگی، مؤید این واقعیت است که شمارِ ممالک توسعهیافتهتر از ایران، بیشتر از شمارِ ممالکی است که از ما عقبتر هستند؛ موازنهای که در طول دو دهة گذشته، پیوسته از توازن آن به ضرر ایران کاسته شده است. گزارش توسعة انسانی سال 2001 سازمان ملل متحد، میگوید: از مجموع 162 کشور مورد بررسی، 72 کشور، وضعیتی بدتر و 89 کشور، وضعیتی بهتر از ایران دارند UNDP)، 2001)؛ در گزارش سال 2002 همان نهاد، از مجموع 173 کشور مورد بررسی، 74 کشور، وضعیتی بدتر و 97 کشور، وضعیتی بهتر از ایران دارند U NDP)، 2002) نسبتی که 10 سال پیش، در گزارش سال 1992 آن سازمان، تقریباً وارونه بود. یعنی در آن سال تنها 69 کشور، وضعیتی بهتر از ایران داشتند و 104 کشورِ دیگرِ مورد بررسی، در شرایطی پایینتر قرار گرفته بودند (UNDP، 1992). وضعیت به گونهای است که از نظر شاخص فقر انسانی[i]( HPI)، وضعیت ما از کشورهایی نظیر: ترکمنستان، بحرین، ترکیه، قطر، اردن، لبنان، امارات متحدة عربی، لیبی و سوریه نیز بدتر است (مضطرزاده، 1380- به نقل از گزارش سال 2000 برنامة توسعة ملل متحد). آیا برای کشوری که از نظر ثروت طبیعی و منابع انسانی جایگاهی به مراتب والاتر از میانگین جهانی دارد و به گواهِ گزارش بانک جهانی، در شمارِ 25 کشور ثروتمند جهان جای میگیرد[ii]، قرار گرفتن در پلة 98 از جدول توسعة انسانی شایسته است؟ آیا پسرفت به این رتبة نازل، واقعیت ناگوارِ دیگری را آشکار نمیکند؟ واقعیتی که میگوید: ما نتوانستهایم مواهب و امتیازات خدادادی و ناهمتای سرزمین مادری را، به نحو شایسته و درخوری بهکار گیریم و لاجرم، نخواهیم هم توانست این میراث ارزشمند را به فرزندان آینده، منتقل کنیم. این درحالی است که بنا به مندرجات نخستین گزارش توسعة انسانی در جمهوری اسلامی ایران، شاخص توسعة انسانی در سال 1368، برابر 642/0 بود ( سازمان برنامه و بودجه، 1378)؛ شاخصی که در گزارش اخیر برنامة توسعة سازمان ملل متحد به 721/0 افزایش یافته است U NDP)، 2002). دریافت اخیر حاوی کدامین واقعیت است؟ ما در جهانی زیست میکنیم که مرزهای جغرافیایی آن هر روز به مدد نوآوریها و ابزارهای انسانساخته، کوچک و کوچکتر میشود. در چنین جهانی با بسیاری از مواهب طبیعی مشترک و امکانات یا فرصتهای برابر، اگر نتوانیم توانمندیها و دانایی ملی خود را همپای دیگر ملل جهان رشد دهیم، دیری نخواهد پایید که دیگران جای ما را گرفته و فرصتهای مشترک را به انحصار خود درآورند. درنتیجه، شکاف موجود نیز، عمیقتر خواهد شد در سال 1980 تولید ملی به ازای هر فرد شاغل در ایران، معادل دو برابرِ هر فرد شاغل در کشور مالزی بود، درصورتیکه 19 سال بعد، یعنی در سال 1999، تولید ملی هر ایرانی، 25 درصد کمتر از هر یک از شهروندان مالزیایی شده بود (دلجودهی، 1381)! چرا؟![iii]
[i] Human Poverty Index
[ii] به گزارش سال 1993 بانک جهانی، در میان 192 کشور جهان، ایران با 2 تریلیون و 33 میلیارددلار ثروت کلی، بیست و پنجمین کشور ثروتمند جهان است. در گزارش مزبور، آمریکا در جایگاه نخست، ژاپن دوّم و اسپانیا در ردة دهم قرار گرفتهاند. شایان ذکر است که در این رتبهبندی، به جای میزان تولید، ثروتهای طبیعی اعم از خاک، منابع آب، جنگلها، معادن، کارمایه، سرمایهگذاریها و بهرهدهی نیروی کار، مبنای تشخیص و امتیازدهی واقع شدهاند (ایران، ش 272، ص 7). همچنین در آخرین گزارش آن نهاد که در ماه مه سال 2002 منتشر شد، ایران به عنوان بیست و دومین قدرت برتر اقتصادی جهان در سال 2001 معرفی شد (بر اساس برابری قوة خرید). اطلاعات، ش 22484، مورخ 29/2/81، ص 19.
[iii] چنین است روند کاهندة میزان تولید ملی ما در مقایسه با کشورهای دیگری نظیر کرة جنوبی، هنگکنگ، تایلند، اندونزی، پاکستان و … که در ادامه به مواردی از آنها اشاره میشود.
|